نمی ترسم ولی مثل قبل هم نیستم، شبها تا صبج کابوس می بینم، ای کاش کابوس بود، همه چیز رو با چشم باز میبینم.
از بس نخوابیدم دارم از حال میرم.خدا بگم چکار کنه اونیو که این کرمو تو وجود من انداخت.

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسر شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:54 ب.ظ http://manofereshte.blogsky.com

سلام سوگلی. خوبی؟ میشه برام توضیح بدی چه اتفاقی برات افتاده؟ کنجکاو شدم. به نظر چیز جالبیه. برام بگو باشه؟

هاله-بالاافتادن یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:21 ق.ظ http://haleh.blogsky.com

سلام سوگلی..تند تند بنویس بچم !!‌من هنوز شمارت رو دارم..یادته..من و تو انسیه رفتیم جام جم..چای خوردیم ؟

ارش دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:37 ب.ظ

سلام سوگل:
اسم من ارش هست . تو اسم دوست منو داشتی اسم اون هم سوگل بود اون شش ماه بیش فوت کرد نوشته های قشنگی داری همشو خوندم بهت تبریک می گم
خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد